احوالات من

سلام،

شما ام حتما توی زندگیتون با مشکلات پوستی سرو کار داشتین. من یادمه 18 سالم بود که صورتم پر از جوش شده بود. پیش دکترای زیادی رفتم. اما هیچ کدوم نتونستن مشکل جوش های صورت منو حل کنن.

خانوادم هم هر کاری می تونستن برای من انجام دادن. مثلا داروی اینو بخر، داروی اونو بخر. صابون و کرم هم که دیگه هیچی...

مادر بزرگم همیشه توی کل فامیل به این معروف بود که همه مریضی ها و بیماری ها رو با روش های خونگی خودش حل می کنه. چند تا از ترکیبات جادوییش رو هم روی صورت من اجرا کرد اما نتونست جوابی بگیره. همه ترکیباتش رو هم خود مامان بزرگم مینویسه و اجرا می کنه. تا حالا مادر بزرگم جلوی هیچکس تسلیم نشده بود و همه بیماری ها رو خوب کرده بود اما من اولین نفری بودم که مادر بزرگم جلوش کم آورد و گفت که من نمی تونم کاری با تو بکنم.

خلاصه مامان بزرگمم از صورت من قطع امید کرد. من موندمو جوشای بد روی صورتم. مدرسه ام که می رفتم دو نفر بودن که منو مسخره می کردن به خاطر پوستم.

جنس پوست صورتمم چربه برای همین شدت جوش ها بیشتر می شد. پیش دکترهای پوست مختلف در مشهد هم رفتم اما نتونستم نتیجه ای بگیرم ازشون. یک روز توی مدرسه با دوست صمیمیم داخل حیاط بودیم که دوستم بهم گفت: حسین چرا نمیری دکتر پوست. منم بهش گفتم که پیش خیلی از دکترای پوست رفتم اما نتیجه ای نگرفتم. تنها نتیجه ای که گرفتم این بود که پوست من درست بشو نیست. همونجت دوستم بهم گفت بیا برو کلینیک طبرسی. گفتم براچی برم وقتی میدونم نتیجه ای نمی گیرم. اصرار کرد بهم و مجبورم کرد برم.

رفتم کلینیک طبرسی، خیلی جای خوبی بود. با تمام کلینیکایی که تا حالا رفته بودم فرق داشت.

با پزشکشون صحبت کردم و نتیجه ای که گرفتن این بود که کبد من چربه و مشکل از کبدمه. آخه من خیلی فست فود دوست دارم و داشتم. برای همین اینقدر فست فود خورده بودم که کبدم چرب شده بود.

خلاصه با داروهایی که بهم دادن و عمل کردن به دستورات دیگشون مثلا نخوردن فست فود تا یک مدت طولانی مشکل کبدم حل شد هیچ، صورتمم خالی از جوش شد.

فقط ناراحت بودم که لکه های جوش های قبلی از روی صورتم نرفته و رد های بیشترش مونده.

ولی در کل بهترین جا برای درمان آکنه یا جوش به نظرم کلینیک طبرسیه...


نظر

سلام،

شما ام حتما توی زندگیتون با مشکلات پوستی سرو کار داشتین. من یادمه 18 سالم بود که صورتم پر از جوش شده بود. پیش دکترای زیادی رفتم. اما هیچ کدوم نتونستن مشکل جوش های صورت منو حل کنن.

خانوادم هم هر کاری می تونستن برای من انجام دادن. مثلا داروی اینو بخر، داروی اونو بخر. صابون و کرم هم که دیگه هیچی...

مادر بزرگم همیشه توی کل فامیل به این معروف بود که همه مریضی ها و بیماری ها رو با روش های خونگی خودش حل می کنه. چند تا از ترکیبات جادوییش رو هم روی صورت من اجرا کرد اما نتونست جوابی بگیره. همه ترکیباتش رو هم خود مامان بزرگم مینویسه و اجرا می کنه. تا حالا مادر بزرگم جلوی هیچکس تسلیم نشده بود و همه بیماری ها رو خوب کرده بود اما من اولین نفری بودم که مادر بزرگم جلوش کم آورد و گفت که من نمی تونم کاری با تو بکنم.

خلاصه مامان بزرگمم از صورت من قطع امید کرد. من موندمو جوشای بد روی صورتم. مدرسه ام که می رفتم دو نفر بودن که منو مسخره می کردن به خاطر پوستم.

جنس پوست صورتمم چربه برای همین شدت جوش ها بیشتر می شد. پیش دکترهای پوست مختلف در مشهد هم رفتم اما نتونستم نتیجه ای بگیرم ازشون. یک روز توی مدرسه با دوست صمیمیم داخل حیاط بودیم که دوستم بهم گفت: حسین چرا نمیری دکتر پوست. منم بهش گفتم که پیش خیلی از دکترای پوست رفتم اما نتیجه ای نگرفتم. تنها نتیجه ای که گرفتم این بود که پوست من درست بشو نیست. همونجا دوستم بهم گفت بیا برو کلینیک طبرسی. گفتم براچی برم وقتی میدونم نتیجه ای نمی گیرم. اصرار کرد بهم و مجبورم کرد برم.

رفتم کلینیک طبرسی، خیلی جای خوبی بود. با تمام کلینیکایی که تا حالا رفته بودم فرق داشت.

با پزشکشون صحبت کردم و نتیجه ای که گرفتن این بود که کبد من چربه و مشکل از کبدمه. آخه من خیلی فست فود دوست دارم و داشتم. برای همین اینقدر فست فود خورده بودم که کبدم چرب شده بود.

خلاصه با داروهایی که بهم دادن و عمل کردن به دستورات دیگشون مثلا نخوردن فست فود تا یک مدت طولانی مشکل کبدم حل شد هیچ، صورتمم خالی از جوش شد.

فقط ناراحت بودم که لکه های جوش های قبلی از روی صورتم نرفته و رد های بیشترش مونده.

ولی در کل بهترین جا برای درمان آکنه یا جوش به نظرم کلینیک طبرسیه...


نظر

سلام،

من چند وقت پیش حالت تهوع گرفتم و استفراغ کردم و ادامه دار بود. این موضوع اما زیاد اذیتم نمی‌کرد. کم کم دیدم دارم به شرینی و ترشی‌جات علاقه بیشتری پیدا میکنم و هوس میکنم. این موضوع را با همسرم در میان نذاشتم چون منو شوهرم خیلی وقته بچه می خوایم اما نمیشه. با خودم گفتم اگه الان به شوهرم بگم اما واقعا اینطور نباشه(حامله نباشم) چی؟! خلاصه این موضوعو با مادرم در میان گذاشتم و مادرم هم خیلی خوشحال شد. هنوز هیچی مشخص نبود اما خیلی خوشحال شده بودن که شاید جنینی داخل شکمم در حال رشد باشه. من خودمم راستش خیلی خوشحال بودم اما هم استرس داشتم و ترس همه وجودمو گرفته بود که اگه خدایی نکرده اینطور نباشه چی؟ یعنی همه خوشحالیو امیدم پوچه؟!

خلاصه مادرم با روش های سنتی به این نتیجه رسید که من بچه دارم.

به مادرم گفتم که به هیچکس دیگه نگه این موضوع رو. چون خودم دوست داشتم بقیه رو سوپرایز کنم.

پیش یک پزشک رفتم وآزمایش دادم. تشخیص دادن که اشتباهی شده و همچین چیزی نیستش. یعنی هیچ بچه یا جنینی توی شکم کم نیست.

من اشک توی چشمام جمع شد و از مطب رفتم بیرون. رفتم پیش مادرم، خیلی منو آروم کردن. من اشک میریختم و مامانم منو بغل کرده بود و بوسم میکرد و میگفت به خدا توکل کن همه چیز درست میشه. شب پیش مادرم موندم چون نمیخواستم شوهرم چشمای خیسم رو ببینه و موضوع رو متوجه بشه. ساعتای 7 شب بود تقریبا که شوهرم بهم زنگ زد و گفت: چیشده کجایی مهناز؟ منم گفتم: هیچی مامانم یکم حالش بد شده من میمونم پیشش امشب فردا میام. شوهرمم گفت: اگه کمکی از دست من بر میاد بگو. اصلا میخوای بیام پیشتون خونه مامانت؟ منم گفتم نه عزیزم نمیخواد تو بخواب امشبم من فردا میام. اونم گفت چشمو خداحافظی کردیم.

یک مدت گذشت و من احساس کردم شکمم داره بزرگ میشه.

آخرش به اصرار مادرم رفتم پیش متخصص زنان کلینیک طبرسی.

ایشون سونوگرافی از من گرفتن و تشخیص دادن حامله ام و 3 ماهشه.

من از شدت خوشحالی نمیدونستم بخندم یا گریه کنم.

ساعتای 12 ظهر بود و شوهرم ساعت 3 قرار بود از سر کار برگرده.

ساعت سه که شد با جواب آزمایش، دم در خونه منتظر شوهرم موندم.

شوهرم اومدو پریدم بغلشو خبرو به دادم.

وقتی که خبرمو شنید داد میزد بابا شددددددم و منو بوس میکرد.

به نظر من بهترین متخصص زنان در مشهد مال کلینیک طبرسیه.


نظر

سلام، من مدتی بود بیماری فشار خونم خیلی شدیدتر از همیشه داشت بهم آسیب میزد. برای همین پیش دکترای مختلف رفتم. تا آخر به این نتیجه رسیدم که کلینیک فشار خون مشهد، یعنی کلینیک طبرسی، جای فوق‌العاده‌ایه برای درمان فشار خون. به هم توصیه میکنم به سایتش یک سر بزنین.

چون مقاله‌های خیلی خوبی هم آپلود میکنه.

مقاله 1

مقاله 2

مقاله 3

مقاله‌ی...


سلام به همه

من حسین غلامی هستم و 25 سالمه. ساکن مشهد هم هستم.

چند وقت پیش من درگیر سرفه های بدی شدم. پیش خیلی از دکتر ها رفتم اما هیچکدوم متوجه مشکل من نشدن.

حال منم بدترو بدتر شد.

خونه مادر بزرگم که بودم بهم شربت لیمو عسل و زنجبیل داد. اما بعد خوردنش حالم به شدت بد شد.

جوری که دیگه از شدت سرفه ها نفسم بالا نمیومد.

یکم گذشت و حالم بهتر شد.

خالم همون روز بهم پیشنهاد کرد که برم کلینیک طبرسیمنم به اصرار خالم رفتم.

با دکتر کلینیک طبرسی که مشورت کردم متوجه شد که دلیل سرفه های من حسیاسیته و بخاطر همین بود که بعد از خوردن شربت لیمو عسل حالم بدتر شد.

بعد از مصرف دارو های دکتر کلینیک طبرسیحالم خیلی بهتر شد و الانم کاملا خوب شدم.